سرده
حسنای من هر روز که میگذره هر روز شیرین تر و دلبر تر می شی دیروز وقتی داشتم بهت لباس گرم می پوشوندم گفتم مامان خیلی سرده لباس بپوش که تو سریع با صدای ظریفت گفتی ((سرده)) و میخواستی ادامه بدی و از ذوق اینکه این موضوع رو به بابات بگم اجازه ندادم ادامه بدی و تا شب هرچی ازت خواستم یه بار دیگه بگی نگفتی الهی مامان قربون اون خوشگل حرف زدنت بره که همش منو سورپرایز می کنی. یه کار جالبی هم که تازه یاد گرفتی اینه که وقتی بوی بدی می شنوی یه دستو میذاری روی بینیت و دست دیگتو تکون می دی یعنی بوی بد میاد. دخترم این پیراهن زرد ناز رو مامان جون(مامان رحیمه) برات بافته که دستش درد نکنه که همیشه چیزای خوشگل و دوست داشتنی برات می بافه. ...
نویسنده :
مامان زينب و خاله جون
8:34